ذکر مصائب بردن سر مطهر سیدالشهدا به دیر راهب
ای جـمـال مـلکـوتی، که چـنیـن زیـبـایی تــو مـه چـارده یـا مهـر جـهـان آرایـی؟ ای مه منخسف! آیا ز شـبـسـتـان که ای؟ کامشب از مـهـر و وفا، شاهـد بزم مایی پَر زند فوج مـلک تا به فـلک از در دیر ز پی عـرض سـلام تو، مگر عـیـسایی؟ سـال ها در طـلبـت روز شـمـاری کـردم به امـیـدی که شـبـی در بَـرِ من باز آیی آمدی امشب و آن هم به سر امّا افـسوس کـه مـرا در خـور شـأنـت نَـبُـوَد مـاوایی خون مظلومی ات ازهر طرفی می جوشد تو مگر ای سـر بُـبْـریده، سـر یـحیـایی؟ من سرت را به یکی بـدرۀ زر، بسـتاندم به خدا کـس نکـند بـهتر از این سـودایی از رخت پـرتـو اسـلام به دل تافـت، مرا من مسلمـان شدم و خود تو مرا مـولایی شویم از اشک و دهم جای تو، در خانۀ دل چون مرا نیست جُز این خانۀ ویران جایی |